اینجانب سید غلامرضا مهدوی فرزند سید مرتضی متولد 1333 روستای تیکدر تا کلاس چهارم ابتدایی در دبستان تیکدر تحصیل کردم . کلاس پنجم ابتدایی پدرم در کرمان در دبستان سعید ثبت نام کرد. درمنزل یکی از اقوام مسکن گزیدم بدلیل تفاوت سطح تحصیلی تیکدر و کرمان در آن سال با یک تجدیدی قبول شدم و در سال بعد یعنی کلاس ششم نفر اول مدرسه با معدل بالا  شدم. پدرم تشویق شد و مرا در مدرسه نمونه شهاب ثبت نام کرد.
از نظر معیشت هر سالی در منزل یکی از اقوام و آشنایان مسکن می گزیدم با پشتکاری غیر از تحصیل کاری نداشتم . هر سال با معدل  بالا و رتبه بالابه کلاس بالاتر رفتم تا اینکه بعداز اخذ دیپلم با رتبه اول دبیرستان در رشته طبیعی یک سال در شرکت مخابراتی به عنوان مترجم زبان انگلیسی در انبار شرکت پیچ مشغول به کار شدم تا اینکه دانشگاه شیراز یکسال از طریق معدل دوره های دبیرستان دانشجو می پذیرفت. بنده هم به دلیل بالابودن معدل با مشورت با جناب دکتر حسینی که چند سال است مرحوم شده در رشته روانشناسی قبول شدم و از سال 1352 تا سال 1356 در دانشگاه شیراز مشغول شدم و فعالیتهای سیاسی مذهبی من در همان دوران شروع شد. اقامه نماز جماعت ، پخش کتابهای مذهبی، شرکت در جلسات مذهبی شیراز و ارتباط با دانشجویان مذهبی در کنار فعالیتهای علمی نمودار بود تا اینکه یک بار دستگیرشدم که باوساطت مرحوم حسینی که آن زمان استاد دانشکده روانشناسی بود آزاد شدم . پس از اتمام تحصیلات در سال 1356 تا 1357 به عنوان مدیر بیمارستان یزدی از طی دوران یک ساله فوق لیسانس مدیریت بیمارستان مشغول به کار شدم ،پیروزی انقلاب به عنوان مسئول کمیته بهداشت و درمان جهاد سازندگی یزد مشغول به فعالیت شدم، تااینکه بعضی ازدوستان که فعالیتهای سیاسی اجتماعی کرمان را در دست داشتند اینجانب را در سال 1360 به عنوان مدیرکل ارشاد اسلامی کرمان معرفی نمودند .
پس از یکسال فعالیت در ارشاد آن زمان دیدم با روحیه اینجانب متناسب نیست تقاضای انتقال به اداره کل آموزش و پرورش کرمان را دادم ، باموافقت وزیروقت جناب آقای پرورش در مراکز تربیت معلم به عنوان مدرس تعلیم وتربیت مشغول شدم تا زمان فرارسیدن باز نشستگی در کرسی تدریس مشغول شدم. همزمان به عنوان مشاور خانواده در مراکز مشاوره کرمان و تدریس در دانشکده شهید چمران کارهای جانبی داشتم در همین زمان بعنوان بازرس و ناظر سازمان حج یعنی به عنوان مدیر کاروان حج به مدت 25 سال مشغول شدم هم اکنون نیز سالیانه بعنوان مدیر راهنمای عمره در خدمتگزاری زائران خانه خدا مشغولم و چند ساعتی تدریس اخلاق در دانشکده شهید چمران به عهده دارم.
صاحب زندگی مشترکی درسالهای 1352 یعنی اولین سال ورود به دانشکده شدم که محصول این زندگی داشتم هفت فرزند است که همگی را برای زندگی و خدمت به جامعه آماده کردم .
درسال 1364 به مدت سه ماه پشت سر هم در عملیات والفجر 8 خدمتگذار بسیجیان عزیز بودم، ودر سال 1365 نیزیک ماه حضور داشتم. درسال 1359 اولین روزهای شروع به جنگ از طرف کمیته بهداشت جهادسازندگی یزد یکماه در جبهه های غرب کشور خدمت گذاری انجام شد.
درسال 1383 به عنوان کاندیدای شورای شهر کرمان در صحنه اجتماعی حاضر شدم و به عنوان عضو علی البدل توسط مردم کرمان با 21000 رای انتخاب شدم که البته نوبت به خدمتگذاری در این صحنه به اینجانب نرسید و اکنون هم با بیماری صعب العلاجی سالهاست که دست وپنجه نرم می کنم و منتظر سرنوشت خویش می باشم. و اکنون در مرکز مشاوره خانواده به عنوان مشاور خانواده در خدمت گذاری به مردم مشغولم.